سايه ي پدر

دست بر شانه ی پدر

پدري دست بر شانه ي پسر گذاشت و از او پرسيد:فکر مي کني تو مي توني منو بزني يا من تو رو؟

پسر جواب داد:من مي زنم.

 پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولي باز همان جواب را شنيد. 

پدر با ناراحتي از کنار پسر رد شد, بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد تا شايد جوابي بهتر بشنود: پسرم من مي زنم يا تو؟ اين بار پسر جواب داد شما مي زنيد. پدر گفت چرا دوبار اول اين را نگفتي؟

پسر جواب داد تا وقتي دست شما روي شانه ي من بود, عالم را حريف بودم ولي وقتي دست  از شانه ام کشيديد توانم را با خود برديد...